به نظر شما من چه کنم؟ چرا باید به کانادا مهاجرت کنم؟ از ایران نروم و بعد بدبخت شوم و هرچه جمع کردم از دست بدهم! ایران که دیگر جای زندگی نیست. کانادا همه چیزشان روی حساب کتاب است. موقع کار، کار میکنند و موقع تفریح، تفریح میکنند. پات به آنجا برسد کار تمام است. و هزارتا عبارت و فکر و خیال دیگر که هر روز سراغ آدم میآید.
میدانم که خیلیها یا در فکر مهاجرت هستند یا تصمیم گرفتهاند و بعضیها هم قرارداد بستهاند و منتظر جواب هستند. دوران خیلی سختی است و حتی کسانی که مهاجرت کردهاند هم درگیر هستند. هر ثانیه شواهدی به آدم میرسد که تصمیم مهاجرت را تایید یا رد میکند. بنابراین آدم با خودش میگوید "چه خوب شد که داریم میریم" یا میگوید "ول کن بابا بیخیال شم ارزشش رو نداره". خلاصه این افرادی که به فکر مهاجرت هستند، مدام از آب جوش به آب یخ میپرند.
دردسرها تازه زمانی آغاز میشود که فکر مهاجرت کردن به سرمان میافتد. موقعی که بیثباتی اقتصادی آدم را آشفته و نگران میکند. موقعی که آینده مبهم، خواب و خوراک را به هم میزند. موقعی که در صف و اداره و خیابان و محل کار و رانندگی حقت را میخورند و ترجیح میدهید تحقیر شوید و حقت را بخورند، ولی درگیر و دست به یقه نشوید. اینجاست که این مشکلات را میگذارید کنار آلودگی هوا و آب و سایر مشکلات و میگویید ما رفتیم، بد و خوبش برای شما. جارو بزنم و ظرف بشورم بهتر از این است که تحقیر شوم و سواری بدهم و دهن خود و خانواده ام سرویس شود. الفرار بر قرار.
دوستان این بازی، مسابقه فوتبال نیست که برنده و بازنده داشته باشد. به دو دلیل اصلی :
- بخشی از دلایل مهاجرت به کانادا و مهاجرت نکردن به کانادا، حدس و گمان شما از آینده است و هزاران دلیل وجود دارد که آنگونه که فکر میکردید پیش برود یا نرود. و اینکه آن اتفاقات رخ دهد یا ندهد، میتواند مهر تایید یا ابطالی باشد بر دلایل مهاجرت به کانادا و به طبع آن بر تصمیم شما.
- مهاجرت فقط یک تغییر شرایط است که سه قسمت اصلی دارد (آنچه از دست میدهیم ، آنچه بدست میآوریم، زحمت مهاجرت) که این موارد در کنار هم شرایط جدید را تعریف میکنند.
اکثر آدمها در اثر فشارهایی که به آنها وارد شده است، به دنبال نداشتههایشان میروند. ولی یادمان باشد که این بازی یک نقطهی کور دارد و آن هم این است که ما نداشتههایمان در ایران را میشماریم نه داشته هایمان را. و خیلی از موارد هستند که چون سالها است آنها را داریم، برایمان عادی شده است و آنها را به عنوان داشتههایمان نمیشماریم. خلاصهی کلام این است که با دقت، داشتههایمان و آنچه قرار است بدست آوریم را مقایسه کنیم و ببینیم زحمتی که بابت بدست آوردنش میکشیم ارزشش را دارد؟ چه بله و چه خیر، قطعا درست است و ما باید برایش تلاش کنیم.
آنقدر هم دنبال سوال از این و آن نباشیم که به جای ما تصمیم بگیرند. کاخ و قایق تفریحیاش برای شما است، پس ظرف شستن و طی زدن هم وظیفهی شماست. هیچ کسی بهتر از خودتان شرایط اختصاصی و روحی روانی شما را نمیداند. در ادامه مهم ترین دلایل مهاجرت به کانادا را بررسی میکنم.
چرا به کانادا مهاجرت کنیم
قطعا اگر از کسی بپرسید چرا باید به کانادا مهاجرت کنیم، در جواب از عوامل زیادی اسم میبرد. این عوامل معمولا عبارتاند از:
- موقعیت شغلی بهتر
- ثبات اقتصادی بالاتر
- درآمد بیشتر
- استرس کمتر
- فرصتهای تحصیلی و آموزشی با کیفیت بالاتر
- قانونمند بودن
- کیفیت بالاتر زندگی
- آزادی بیشتر
متاسفانه بسیاری از ایرانیان به دلیل عدم برخورداری از موارد بالا یقین دارند که هرجایی غیر از ایران برای زندگی بهتر است.
بگذارید دلایل مهاجرت به کانادا را با این داستان بهتر برایتان توضیح دهم.
دلیل های مهاجرت به کانادا - همه چیز حساب و کتاب دارد
چند وقت پیش یک نفر در اثر خوردن داروی اشتباهی دچار دل پیچه شد و به یکی از بیمارستانهای خصوصی معروف تهران میرود (از بیمارستانهایی که صورت حسابشان را ببینید، فکر میکنید با آب زعفران کف آنجا را طی میکشند). بگذریم. در اورژانس به بیمار میگویند که ما بیمار مسموم معاینه نمیکنیم!!! انگار که بیمار برای کاشت ابرو به بیمارستان آمده است و میتواند برود و فردا برگردد. ظاهرا مثل رستورانها منو دارند. میگویند فقط سرما خوردگی، شکستگی، پارگی و غذای ژاپنی هم نداریم تشریف ببرید یک رستوران دیگر.
خلاصه بیمار به بیمارستان لقمان الدوله میرود که خودش یک فیلم سینمایی کامل و دیدنی است. مراجعین آشفته و پاسکاری شده، پرسنل خسته از حجم کار، راننده آمبولانسی که بیمارش را میغلتاند و میاندازد روی تخت بیمارستان، تختی که سی سانتیمتر کوتاهتر از تخت آمبولانس است، برای بیمار مسموم ما سرم میزنند و نمونه خون میگیرند و حالا باید یکی از بستگان او برود و رضایت بدهد. من رفتم و متن رضایت نامه مورد نظر را نوشتم، امضا و انگشت زدم و بردم تا کلانتری بیمارستان و سوپر وایزر امضا کنند.
وقتی برگشتم اورژانس، به من گفتند که نمونه خون بیمارت را به آزمایشگاه ببر. من هم اطاعت کردم و نمونه خونها را تحویل گرفتم و دیدم نمونه خون ده نفر دیگر را هم در لیوان یکبار مصرف به من دادند و آدرس هم دادند. گفتند که به ساختمان انتهای حیاط، طبقه اول، آزمایشگاه بروم. من هم گفتم چشم. به روی چشمم دکتر جان (خدا رو شکر توی بیمارستان همه دکترن، توی کلانتری سرهنگ و توی شهرداری مهندس و اگر این قانون رو رعایت نکنید کارتون پیش نمیره).
وقتی رسیدم به آزمایشگاه دیدم ده تا اتاق دارد. تا خواستم به خودم بجنبم، یکی صدا زد "بیا اینجا آقا". فهمیدم که روال متداول ارسال نمونه خون همین است. رفتم و تحویل دادم و گفتم کاغذی چیزی بدهید که ببرم. گفت نه نیازی نیست.
یعنی نمونه خون ده نفر مریض را دادند دست مراجع. حالا فرض بر اینکه من آدم مغز معیوبی نباشم و واقعا به سمت آزمایشگاه بروم که نمونهها را تحویل دهم. ولی اگر از دستم افتادند و شکستند، تکلیف آن بیمارها چیست؟ رفتم و گزارش کار را به مسئول اورژانس دادم و بعد از پرداخت قبض صندوق ایشان اجازه مرخصی را دادند و بنده به اتفاق مریض جان عقب عقب مثل خروج بوداییها از معابدشان از اورژانس خارج شدیم.
این چیزی است که انسانها را به جایی میبرد که وطنشان، خاکشان و زادگاهشان را ترک میکنند و دردسرها و مشکلات مهاجرت به کانادا را به جان میخرند و به شما پیام میدهند که لطفا من را به جای دیگری بفرست. وقتی میپرسم کجا، در جواب میگوید هرجا به غیر از ایران. متاسفم ، متاسفم و متاسفم.
دلایل های مهاجرت به کانادا - به خاطر بچه ها
یکی از علت های مهاجرت به کانادا که خیلی میشنویم این است که آنجا برای بچهها خیلی خوب است. حال بیایید با هم این موضوع را مرور کنیم.
درست است که در کانادا سیستم آموزشی متفاوت و بسیار عالی است. در مدارس بچهها بسیار خوب و جالب و با امکانات مناسب آموزش میبینند. نوع رفتار معلمین و مسئولین مدرسه کاملا کیفیت بالایی دارد و بچهها علاوه بر تعلیم، تعلم هم دارند. در واقع به شعار آموزش و پرورش ایران عمل میکنند!!
فضای رشد و استقلال هم برایشان مهیا است و دانشگاهها به دانشجوها وام هم برای تحصیل میدهند که عدد کمی نیست. بچهها از امنیت برخوردارند، مخصوصا دخترها که متاسفانه در ایران مزاحمتهایی دارند و چیزهایی در خیابان میبینند و میشنوند که بازگو کردن آنها به والدینشان هم حتی برایشان سخت است. بقیه موارد خورد و ریز هم که جای خود. مثل بچگیهای من بچه دبستانیها اکثرا خودشان پیاده به مدرسه میروند.
اما دوستان یادمان باشد. اینها تمام چیزهایی نیست که بچهها لازم دارند. بچهها در درجه اول پدر و مادر خوشحال میخواهند. پدر و مادری که با آنها بازی کنند و وقت بگذارند. انتظار نداشته باشیم اگر وقت نگذاشتیم و یا خودمان همواره بخاطر مسایل و مشکلات کسل و عصبی یا خستهایم، بتوانیم وظیفه پدر و مادری را به جا بیاوریم. حالا حتی اگر در بهترین مدرسه دنیا هم که درس بخواند یا در ایران.
حتی شاید درستش این باشد که قبل از مهاجرت دربارهی مسائل و مشکلات احتمالی مهاجرت و یا بقیه مسایل احتمالی مثل ایجاد اختلاف فرهنگی بین والدین و فرزندان بعد از مهاجرت، از مشاوری که در این موضوع دانش کافی دارد کمک بگیریم تا راحتتر و بهتر از عهده چالشها بر بیاییم.
جمع بندی بابا بزگ: اگر برنامه مهاجرت یا حتی زندگی در ایرانمان به گونهای است که نمیتوانیم بابت بچهها وقت بگذاریم، قبل از جمع و تفریق مزایا و معایب هر کشور، در جدول امتیازاتمان بابت این موضوع یک امتیاز منفی بزرگ به خودمان بدهیم. اگر هم وقت میگذاریم و با روحیه خوب در خانه حاضریم که بیگ لایک.
علت های مهاجرت به کانادا - هرچه بکارید همان را درو میکنید
خودتان حتما بهتر از من میدانید که اگر در یک خانه یک رفتار یا کلمه را چند بار تکرار کنید، آن موضوع به فرهنگ آن خانه اضافه میشود. روز ولنتاین در کانادا، از بچههای دوسالهی مهدکودک گرفته به بالا به هم یک هدیه کوچک میدهند و به هم ابراز محبت میکنند. به بچهها مهربانی کردن را یاد میدهند. به همین خاطر هرجا میروید، در کنار قانون مداری سعی میکنند به شما کمک کنند و کارتان را انجام دهند.
روش زندگی و اتفاقاتی که در یک جامعه میافتد تابعی از الگو سازیهایی است که میشود. اگر انسانها نسبت به هم گذشت ندارند و همیشه با هم دعوا دارند به دلیل الگوهایی است که به آنها داده میشود. الگوهایی که میگوید اگر کسی غیر از شما فکر کرد، میتوانید او را بزنید و بکشید. یا برگزاری مراسم دسته جمعی آرزوی مرگ برای دیگران!!! در خیابان و جلوی دوربین.
بعد از این تیپ مراسم از بینندگان و شرکت کنندگان چنین مراسمی انتظار چه رفتاری دارید؟ ما در خانه یک فیلم اکشن میبینیم تا مدتی همه آدرنالین خونمان بالا است. چند سال پیش در مراسم پایان دبستان برادرزادهام در ونکوور به دقت رفتار پرسنل و معلمها را رصد کردم. مدیر دبستان آمد چند دقیقهای صحبت کرد. من هنوز جملاتش و نگرشش در ذهنم است و لذت میبرم از اینکه بچهها در چنین محیطی و با چنین نگرشی رشد میکنند.
و جالبتر این است که روز خانواده جزو معدود روزهای تعطیل کانادا و روز بعد از ولنتاین است. شهردار نورث ونکوور یک ویدیو منتشر کرده است که اگر سرچ کنید Linda Buchanan reads Love the World میتوانید آن را ببینید. من هم در پیج فیسبوکم این ویدیو رو با متن ترجمه شده گذاشتهام.
مزایای مهاجرت به کانادا
دوستان متاسفانه اطلاعات صحیحی که در خصوص مزایا و معایب مهاجرت و واقعیتهای این موضوع وجود دارد، لابلای اطلاعات نادرستی که بعضا دانسته و ندانسته به گوش و چشممان میرسد گم میشوند.
اینکه خوب است یا بد، کاملا بستگی به خواستههای شما از زندگی دارد. مهاجرت الزاما یک برد یا باخت نیست یک تغییر شرایط است که اگر با خواست و شرایط شما منطبق باشد خوب و عالی است و اگر نباشد خیلی اذیت کننده و درد آور.
اینقدرهم از بقیه نخواهیم که بجای ما تصمیم بگیرن. به هرکسی که میرسیم نپرسیم: تو که من را تقریبا خوب میشناسی، به نظرت مهاجرت کنم موفق میشوم؟ نتیجه میگیرم؟
شخصیت آدمها نیز در این موضوع خیلی تاثیر گذار است. بعضیها از نداشتهها میگویند بعضیها از داشتهها، بعضیها دنبال چیزهای جدید هستند، بعضیها با تکرار قبلیها لذت میبرند. مثل غذا، یکی شور دوست دارد یکی ترش یکی تند. شما ببینید چه دوست دارید.
اگر کسی به ما میگوید خوب است یا بد است، از او بپرسیم چه چیز مهاجرت را دوست داری و از چه چیزش بدت میآید؟ دنبال علتها باشیم و آنها را با شخصیت و خواستههایمان تطبیق بدهیم.
دنبال منابع درست باشیم. متاسفانه مورد زیاد داریم که طرف یک پنجره در خانهاش ندارد، میگوید صبح که بیدار میشوم، اقیانوس را که میبینم تمام خستگیم در میرود.
کانادا کشور خوبی است و مردمش برای به اینجا رسیدنش زحمت زیادی کشیدهاند. بنابراین اگر با معیارهای شما هماهنگ باشد، میتوانید با تلاش و برنامه ریزی و پشت کار به خواستههایتان برسید.
یکی از مزایای مهاجرت به کانادا برای ایرانیان این است که در بعضی از شهرهای کانادا، امکانات و فروشگاههای ایرانی وجود دارد که رشته آش و کشک و سبزی خشک و هرچه دلتان بخواهد دارند. نه اینکه بگویم بعد از مهاجرت همیشه همان چیزهایی را بخورید که در ایران میخوردید. برعکس بروید و بدون تعصب غذاهای خیلی خیلی خوش مزه و کم دردسر و مقویشان را یاد بگیرید و از آنها لذت ببرید (حرف غذا زدیم گرسنه ام شد). ولی خوب بعضی وقتها آدمیزاد است دیگر، هوس میکنید یا لااقل اوایل برای آدم راحتتر است که غذاهایی را درست کند که بلد است.
افراد زیادی هستند که در کانادا خیلی خوشحال و راضی هستند و برعکس. بنابراین از آنهایی نباشیم که هرجا دیدیم آدمهای زیادی صف ایستادهاند، برویم و بایستیم.
بهترین کشور جهان برای زندگی کجاست؟
یکی از موسسات معتبر جهان که آمارهای سالیانه آن حتی جزو ملاکهای عمل یک رئیس دولت است و میتواند در انتخاب شدن دور دوم آن شخص تاثیر بگذارد، امسال در گزارش سالیانه بهترین کشور جهان، کانادا را در رتبه سوم جهان قرار داده است. البته کانادا در چندین سال گذشته همیشه جزو سه کشور اول جهان بوده است و از نظر کیفیت زندگی هم چهارسال است که پشت سر هم رتبه اول را میگیرد. این نشان میدهد که این کشور چه جایگاه ویژهای در کل دنیا دارد.
برای کیفیت زندگی، ملاکهای خیلی زیادی را لحاظ کردهاند. مثل قدرت خرید، ثبات اقتصادی، شرایط زندگی خانوادگی، ثبات سیاسی، امنیت، بازار کار، توزیع منطقی درآمد، توسعه یافتگی سیستم آموزشی و بهداشتی و غیره که خیلی مفصل است.
گفتههای چه کسی قابل اتکاتر است؟
منِ نوعی که بگویم بد است یا خوب است در مقابل یک آمار جهانی که با کسی شوخی ندارد و با اینکه یک شرکت آمریکایی است، اعلام میکند که آمریکا از رتبه ٤ (٢٠١٦) به ٨ (٢٠١٩) افت کرده است ( ایران از ٥٨ به ٧٩ 😔).
این شرکت از زاویههای مختلفی آمارهای مقایسهای و مقالات جالب منتشر میکند و به دوستان پیشنهاد میدهم حتما زمانی را بابت این مسائل اختصاص بدهند.
من تعدادی فایل و لینکهای مفید را در این موضوع حاضر کردهام و هرکدام از دوستان که تمایل دارد سطح آگاهیاش رو بالاتر ببرد، میتواند آدرس ایمیلش را برای من دایرکت بفرستد تا من اطلاعات تکمیلی را برایش بفرستم.
از نظر من بهترین جای دنیا جایی است که خوشحال هستید. چه وسط بهشت باشد چه در جهنم.
به نظر شما بهترین کشور جهان برای زندگی کجاست؟
امیدوارم با مطالعه و فکر و پشتکار به همهی خواستههایتان برسید.
خوشحال میشوم نظر و یا تجربیات خودتان را در کامنتها برایم بنویسید.
شاد و پیروز باشید.
این مقاله برای ارایه نکات مفید و بر اساس تجربیات شخصی و مشاهدات مشتریان و دوستان من نوشته شده است. هدف از اشتراکگذاری آن، کمک به جامعه فارسیزبان برای داشتن یک فرایند مهاجرتی آسانتر است. تخصص من در زمینه املاک ونکوور (خرید، فروش و سرمایه گذاری) است.
شاد و پیروز باشید
محسن صانعی